****************************************

سال 95 هم هر چه بود تمام شد و رفت...

در کل سال خوبی نبود.کسل کننده غمگین و خاکستری تیره!سال 95؛سال از دست دادن بود سال گریه های داغ و زجه های دلخراش.

سال 95 رو دوست نداشتم.اتفاق خوب و چشم گیری برایم رخ نداد...اما شکر خدا.به قول مرتضی احمدی عزیز "ای سال برنگردی ؛بری دیگه بر نگردی"

امیدوارم دیگه تکرار نشه.حالا که نوروزِ دوست دارم دعا گو و با انرژی و امیدوارانه به سال جدید نگاه کنم.دوست دارم سال جدید پر باشه از اتفاقای قشنگ پر از شادی و پر از پر!سال خروسِ و خداکنه این خروس خوش محل باشه و خوش خبر و وقت شناس.

دوستم در یک پیام نوشته بود:

"میگن سالی که با بارون تموم بشه با عشق شروع میشه"

جمله قشنگی بود.

امیدوارم سال پیش رو   شاد و البته عاشقانه باشه.عشق که باشه مهربونی و صفا هم هست.سالی عاشقانه و مهربانانه و صلح و صفا و رسیدن به یک شغل خوب و درآمدی عالی و رفع همه نیازها و گریه های از رو شادی و پیامک های واریز به حساب پی در پی و تنی سالمو و لبی خندونو و خانواده ایی گرم و سایه خنک پدر و مادر و نگاه عاشقانه ایی و شبای بی دغدغه و آرومی و قفسه های پر از کتاب خونده شده و لایک فراوانو و تنی خسته از کارو و خوردن چای کنار یارو و قدم زدن های دو نفرِ زیر بارون و قهرمانی استقلال و هزار و یک اتفاق خوب را برای همه خوبای سرزمینم و جهان و خودم آرزومندم.

----

حسین (شامگاه 30اسفند 95)