نامه ایی به دخترم گندم!!!

سلام دخترم گندم عزیزم.

هنوز به دنیا نیامدی و حتی هنوز با مادرت هم آشنا نشدم.اما نمیدانم چرا حضورت را در زندگی ام حس میکنم!انگار با ان موهای لخت آبشاریت که به ندرت میبندی جلوسم نشستی و به من زل زدی،هر بار میگویم بابا چیه؟ میگویی:هیچی و میخندی! منم به  مطالعه ام ادامه میدهم.همیشه سعی میکنم اول رفیقت باشم بعد پدرت.به من اعتماد کنی و چیزی را پنهان نکنی.

با هم ساعتها بحث خواهیم کرد و روزی که این پست که اگر بماند را به تو گندم جانم نشان میدهم و باز هم میخندی اصولا اولین واکنش خنده است.عجیبی مثل خودم اما نه یک چیز غریب.

دخترم گندم مراقب باش.به راحتی اعتماد نکن.همیشه تا جایی که امکان دارد صاق باش.دو چیز را فراموش نکن منطق و اخلاق.خوب فکر کن حتی اگر مسئله ساده باشد.فکر کن و چیزهایی بنویس لزوما هم نمیخواهد بلاگی پر بازدید داشته باشی فقط بنویس.کتاب بخوان اما نه لزوما رمان هر موضوع مفیدی را بی مطالعه رها نکن.کتاب هایی که میخوانی طرز فکرت را خواهند ساخت.

دخترکم شادباش!حتی بی دلیل بخند حتی مصنوعی.سراغ رنگهای شاد برو پیشنهاد من آبی است یا قرمز.موزیکهای بی کلام را فراموش نکن گوش بده و قوه تخیلت را تقویت کن.

ورزش را فراموش نکن .نمیخواهد برایم مدال بیاوری اما همین که به فکر سلامتی ات باشی کافیست یک ورزش سبک.

دخترم من از دل بحرانها (مثل کرونا)با تو حرف میزنم که شاید برایت جالب باشد تصاویر جدال بر سر دسمال کاغذی.و... خاطراتی تلخ و شیرین.

دختر مو طلایی من از این مدل لباس های تو عکس نپوش!(شوخی کردم بپوش)

هیچ وقت برای مرور درسهای امتحان خانه ی دوستت نرو.هیچ وقت در تلگرام به موزیک گوش نده.و ترجیحا امیر تتلو را هم فالو نکن!

برایم آواز بخوان و سنتور بزن.صداست خوشبختانه به مادرت رفته.امشب که شب سال تحویا 1399 است و تو را در دهه 1400 میبینم آروز میکنم هر سال برایم سفره هفته سین بچینی.

روزده درازی نمیکنم خوصله ات سر نرود.

شادیت شادیم است.

تقدیم به دخترم گندم

1398/12/29