هلیوم

سبک و نجیب و بالا برنده ی همه ی تصوراتم

۲ مطلب با موضوع «هر روز نوشتن» ثبت شده است

بالشتها

بالشتها هم داستان خودشان را دارند. 
آنها همدم انسانن.
گاهی اشکی میشوند، اشک یک غم جانکاه ،یک شکست عشقی ،دعوای عاطفی و شاید هم اشک شور و گرم یک ذوق عالی یک شادی وجد آور. بالشتها به هر حال اشکی میشوند. 
آنها نرمی گیسوان مشکی و بلند گرم دختران صاحب خود را نوازش میکنند.
آنها گوشهای خوبی دارند. صدای خفه و زمزمه گونه را بخوبی در دل نگه میدارند.زبانی هم ندارند که رازها را فاش کنند.
بالشتها تنها تر از ما هستند.آنها فقط ما را دارند.صاحبشان را.نه جایی میروند نه بالشتی میبینند. 
به بالشتها برسید. هر وقت تمیز و خوشبو بودن حتما خندان هستن. 
بالشتها را به کسی قرض ندهید. خوششان نمی آید.
بالشتها بله بالشتها! 
🌙⭐🌙
۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حسین ژوان

سیگار خوشحالی

*****************************************************

چند روز پیش در پارک شهر به همراه دوستم نشسته بودم.یک دفعه دوستم گفت حسین ببین از اونجا داره یه دودی بلند میشه.نگاه کردم دیدم بله دوتا دختر نوجوان که به زور سنشون به 15میرسید یه سیگار را روشن و شریکی داشتن پوک میزدن و اتفاقا خیلی هم شاد و شنگول بودن و از شیطنتوشون معلوم بود دفعه اول هست و انگار دارند یک کار بامزه و عجیب غریب انجام میدن و قفل خلاف سنگین تذین کار زندکیشون رو باز کردن.چندتایی سرفه زدن و هومنجا اون سیگارو تموم کردن.و بعد خیلی شیک و خندون محل رو ترک کردن.ذره ایی از پشیمونی و ترس تو صورتشون پیدا نبود.ظاهرا هم فقط اومده بودن پارک این عمل رو انجام بدن!

از سر و وضعشون معلوم بود فقیر و بیچاره نیستن.که بگیم بخاطر فقر دارن اینکارو میکنن و سنشون هم جوری نبود بگیم شکست عشقی و تحصیلی و فلان خوردن برای تسکین اعصاب دارن سیگار دود میکنن.من و دوستم در اعماق تعجب و حیرت گیر کردیم واقعا نمیدونستیم چی بگیم!

فقط امیدوارم به همین یبار قضیه حل و فصل بشه.و دیگه اونا و هیچ بچه و نوجوانی سمتش نره!البته اونجا بزرگتری هم نبود و یا بخودش اجازه نداد به این دوتا تذکری بده.

چون از سیگار هست که راه بقیه خلافها باز میشه

خدا به دادمون برسه.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حسین ژوان