هلیوم

سبک و نجیب و بالا برنده ی همه ی تصوراتم

خدایا دوستت دارم1

خدایا دوستت دارم.

خدایا دوستت دارم و می دانم که این یک حقیقت است.

دروغ نمی گویم چون می دانم ،دورغ دشمنت است.

خدایا هوای من را داشته باش ،چون تو بهترین هوا داری!

خدایا با نور و روشناییت به من بتاب و روشنم کن ،چون نور تو روشن ترین و گرمابخش ترین است.

خدایا لبخند شادی هایم را زیاد و گریه شوقم را بیشتر کن ،

خدایا همراهم باش چون تو بهترین همراهی.

خدایا دوستت دارم.

تا می توانم دوست میدارم و به دشمنی فکر نمی کنم،امیدوارم بقیه هم همینطور باشند.

خدایا به امید تو.

----

دست نوشته قدیمی من دی ماه سال 90)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حسین ژوان

موقت و نظر خواهی

با سلام...

دوستان من ارشد زیست (تکوین)میخونم(ترم اول)...الان بین دو راهی موندم یکی اینکه انصراف بدم و دوباره کنکور بدم برم پرستاری یا نه ادامه بدم به امید موفقیت بیشتر و هیئت علمی و تدریس و کار تو ازمایشگاه و..

به نظر شما کدام راه بهتر است؟

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حسین ژوان

تمرین نویسندگی1-کاربرد نویسی برای هر چیز

یکی از تمرین های نویسندگی فکر کردن و نوشتن کاربرد های معقول و غیر معقول برای هر چیزی است.این کار باعث میشه توان انعطاف پذیری ذهنمون بالا بره.و انواع مختلفید از ایده رو در ذهن شکل بده.و هم از تثبیت کارکردی در مورد چیزی ما رو رها میکنه.مثلا با یه خودکار جز نوشتن کارهای دیگه هم میشه کرد.باید در نویسندگی باید بتونیم جنبه های مختلف و کاربرد ها معقوق و غیر معقول هر چیزی رو بنوبسیم.برای این کار ما میتونیم برای کاربرد هر چیزی حداقل سی مورد را بنویسیم .در این راع بادی به همه جنبه های آن چیز از جمله رنگ، بو،بافت،شکل ،اندازه و... توجه کنیم.و بیشتر برای تمرین نویسندگی توجه ما باید به کارکردهای غیر معمول و خلاقانه باشه.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حسین ژوان

دعای مادرانه!

امروز با مادر تلفنی حرف میزدم!نگرانم بود و حالم رو جویا میشد.رفته است به مشهد.التماس دعا داشتم که یکبار گفت:حسین جان،رفتم حرم دعا میکنم ان شا الله بزودی ازدواج کنی!

جانم فدای مادر که کیلومتر ها دور تر چه دعاهایی میکند برای من!

واقعا نمیشود در هیچ جمله و حرف و طرح مهربانیت را رسم کرد!

*

(البته اینجا را که نمیخواند اما از دعایش تشکر و خدا کند زود برگردد که بدجور دلتنگشم)


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حسین ژوان

جیره کتاب بهمن ماه96

کتاب خوانی2

جیره کتابخوانی بهمن ماه نود شش!

امروز رفتم کتابخونه شهر و جیره دوم امسال و ماه بهمن را امانت گرفتم .این بار ادبیات کودکان و آموزش نویسندگی و داستان را انتخاب کردم.

ادبیات کودکان::خاطرات یک بچه لاغر(جف کینی)

آموزش نویسندگی::عادت روزانه نوشتن(مارگرت جراوتی)

داستان:هزار داستان جلد1

داستان و شعر::9کتاب (جبران خلیل جبران)


(به امید کتاب خوان شدن همه مردم ایران)

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حسین ژوان

جیره کتاب دی ماه 96

کتاب دی 96
جیره کتابخوانی دی ماه نود شش!

متاسفانه این اولین جیره امسال هست و خجالت هم دارد اما خوب تا پایان سال سه ماهی مانده و لاقل میشود ده کتاب خواند تا لااقل کتاب نخوانده سال تمام نشود ابتدای سال من 30 کتاب را برای امسال مدنظرگرفتم که تا بحال فقط یک عدد(وافعا که)خواندم.
عیب نداره و سرزنش خودم هم بیفایده!
شنبه 16دی رفتم کتابخانه و این 4جلد رو امانت گرفتم کتاب حجیم و پر صفحه نگرفتم تا بتونم از پسش بر بیام.تنوع ژانر هم دادم دو تا داستان و یک شعر و یک نمایشنامه!
حالا هم که در دوره پساتلگرام قرار دارم چه بهتر از کتابخوانی(توجیه کتاب نخوندن مثلا)!
در این مسیر برنامه کتاباز شبکه نسیم که هر شب ساعت 8 پخش میشه هم بی تاثیر نبود و من میبینم که افراد کتابخوان و کتاباز چه ارامش و سطح سواد و بیان و دامنه لغات خوبی دارن بی تاثیر بر من نبود هر شب کتابهایی که معرفی میکنن را تو دفترم مینویسم تا در اولین فرصت بخوانمشان و لذت ببرم.(از اقای سروش صحت و شبکه نسیم و برنامه کتاباز و خانم مژده لواسانی همین جا تشکر میکنم)
امیدوارم قبل از مرگ 1001 کتاب رو بخوانم و بلکه بیشتر.
الهی آمین.

کتابها:
1.دوستش داشتم -آنا گاوالدا -نشر ماهی
2.کاش کسی جایی منتظرم باشد - آنا گاوالدا-نشر ماهی
3.آینه های ناگهان-مرحوم قیصر امین پور-نشر افق
4.ایوانف-آنتوان چخف-نشر قطره

حتما بعد از مطاله در پستی دیگر در مورد هر کدام و احساسم در موردشان مینویسم.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حسین ژوان

دختر پاییزی۱


دختر پاییزی

او همیشه عادت داشت صبح های خنک آذرماه موهای خیس خود را در نسیم ملایم پاییزی باز کند.کمی عجیب است و عجیب تر آنکه نسیم هم بوی موهایش را مانند پرواز آرام قاصدکهای تابستانی به مشام معشوقش آن سوی خیابان خلوت انتهای شهر شلوغ وپرسر وصدا درست کنار چنارهای عریان که پذیرای لانه کلاغ های شهر شده می رساند.

دل معشوقش دلهره و آشوبناک از اینکه نکند یک موقع دخترک سرما بخورد و سینه پهلو کند و صدایش پشت خط تلفن خشناک و خسته ،چشمانش سرخ شود!اما هیجانی هم دارد بابت اینکه باری دیگر رقص موهای او را در نسیم می بیند!


اذر۹۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین ژوان

محبت به بیمار

 انسان نیاز به محبت دارد.که گاهی این نیاز شدت پیدا میکنید.
یکی از این مواقع.در روزهای سخت بیماری است.بنظرم وقتی بیمار میشویم چون نیاز به توجه و پرستاری پیدا میکنیم نیاز به محبت هم شدت میگیرد.انقدر که نبودش حتی ممکن است روند بهبودی را کند کند.وقتی بیمار میشویم ممکن است در بیمارستان بستری شویم.فضای بیمارستان شاد و مفرح و سرگرم کننده نیست.پس بهتر است دوستانمان را تنها نگذاریم.آنها بیشتر از کمپوت اناناس به حضور و محبت عزیزان و دوستانشان نیاز دارند.و نکته مهم این است که محبت با ترحم فرق میکند.محبت ما نباید فرقی با حالت قبل از بیماری دوستمان بکند.
پس...
*به دوست بیمارمان سر بزنیم.
*کمی بخندانیمش.
*در مورد بیماریش صحبت نکنیم.
*نظرات کارشناسی در مورد بیماری و بهبودی ندیدم.
*حرفهای نا امید کننده و غم ناک نزنیم.
*شلوغ نکنیم.
*لبخند بزنیم و لبخند را به لب دوستمان هدیه بدهیم.
*نگاه ترحم امیز نداشته باشیم.
*تماس تلفنی و پیامکی وچشمی و ...را فراموش نکنیم.
*در کل با محبت و شاد با دوست بیمارمان باشیم🌷
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین ژوان

1369 روز با بیان!

1369 روز از ساخت وبلاگم در بیان گذشته!!

حالا چرا اینو میگم بخاطر سال تولدمه.تقارن جالبی گفتم به خودم و شما یادآوری کنم.

سه سال هفتادو پنج روز!نزدیک به به دوره ریاست جمهوری!خوب رئیس جمهور خوبی برای وبلاگم نبود و بیشتر بخاطر بلد نبودن و تنبلی بوده که نتونستم به وبلاگم برسم.

امیدوارم برای دوره بعدی وبلاگو زنده نگه دارم لااقل ماهی 5 پست.و خوب وبلاگ های دوستان رو هم بیشتر بخونم و نظر بزارم.

به امید یک وبلاگ خوب(تا 1400 با هلیوم :!خخخخ)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین ژوان

ژن خوب!good gene!!!

به نام خدا
**********

(عکس تزئینی است!!!!!!!)

ژن خوب!
 من آدم موفقی نیستم به این معنی که در حدود سن 20 الی 30 سالگی هنوز هیچ گونه پست و مقام و معاون و شهردار و... نشدم.نه که نخوام اما نه تخصصش را داشتم نه توانش!البته تا چند وقت پیش این طور فکر میکردم که من علوم پایه خوانده در دانشگاه درجه سه قائدتا فاقد شایستگی لازم جهت کسب مقام و میزی هستم.که ناگهان پی به پدیده ژن برتر بردم!
بله ژن برتر اندک سوادی که از ژنتیک دارم.ژن قسمتی از ماده توارثی موجودات است که وظیفه ایجاد ویژگی ظاهری و باطنی را دارد.و خوب از والدین به ارث میرسد.این ویژگی ها تا جایی که من متوجه شده بودم مربوط به ظاهر مثل قد و وزن و رنگ چشم و مو و..می بود.یا اگر والدین بیماری خاصی داشتن انرا به ارث میبرد.
اما اینکه در ماده وراثتی و DNAانسان زن و کدی مربوط به شایستگی و لیاقت کسب میز و جایگاه باشد والله بی خبر بودم.
چون حتی اگر همینطور بود تمام کشاورزان باید فرزندان کشاورز و همه پزشکان فرزندان پزشک داشته باشند.
اما نمیشود انکار کرد که خوب صفاتی مثل تیز هوشی و قدرت فیزیکی و..قابل ارث رسیدن هستند و این چیز عجیبی نیست!نکته مهم اما این حرفها نیست مهم این است مثلا فرزند رولینگ اگر اشغال هم بنویسید چاپ میشود و فروش میرود یا فرزند رونالدو عکسچند روپایی بزند چند صد هزار لایک میخورد اینها هیچ کدام ثابت نمیکند ان نوشته واقعا ارزش خواندن داره و نه روپایی زدن نشان فوتبالیست خوب بودن را میدهد.فقط به صرف موقعیت والدین این زمینه برایشان مهیا شده!و هیچ ربطی به ژنشان و توانایشان ندارد.
یک مدیر موفق با لباس عرق گیر و یک خودکار هم میتواند مجموعه ایی را موفق کند و ان هم فقط با تجربه و ممارست و علم و خون دل خوردن!یه دوست تعریف میکرد میگفت مدیری میگفت اگر مرا لخت کنید و همه چیزم جز توانایی هایم را از من بگیرید در عرض یک ماه به یک موفقیت چشمیگر در کارم میرسم و لابد به واسطه ژن خوبش!
به هر حال!
خدایا ما که ژن خوب نداشتیم!
پارتی کلفت نداشتیم!
شانس هم نداشتیم!
لااقل صبر برای تحمل این افاضه ها اعطا کن!
الهی آمین!
(مخاطب دارد)
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین ژوان